با تو بودن حسرتیست
در کنار دستانت آرمیدن آرزوست
حکمران آسمان است و زمین
آن کسی که دلش از آن توست
با تو باشم من گذر خواهم کرد
از تمام راههای بیعبور
نام زیبایت همیشه ذکر من
در کنار دستانت آرمیدن آرزوست
میشود با تو نوای زندگی را ساز کرد
میشود هر روز را با یاد تو آغاز کرد
قبلهگاهم بارگاهت، آفتابم چشم تو
این زمین و آسمانها به فدای دست تو
هر کس که عشق تو اندر وجودش ریشه کرد
دل ز دنیا کندن و ذکر جمالت پیشه کرد
ای فدای نام نیکت جان و مال و جسم من
ای فدای قلب پاکت نیکهای روزگار
یک زمین و یک ابالفضل (ع)
یک جهان و ذکر او
افتخار آل طه فخر کل مسلمین
یک حسین و یک علمدار دلیر
ای که از حسن جمالت یک جهان را دلبری
ای که از حسن خصالت آسمان را سروری
ای شفیع روز محشر، ای صفای روح و جان
در کنار دستانت آرمیدن آرزوست
زاهدا باب المراد عالمی را مدح گو
تا که شاید دست گیرت شود روزی
آن زمان است به بلندای تمام قلهها
با تو بودن را به عالم میشود فریاد زد
فریاد زد...
سلام خانم رضایی
ساده ؛ بی آلایش ؛ صادق و مذهبی می نویسید که نشان از فطرت پاک و ماهیت وجودی شما دارد. ان شاء الله که در سایه عنایت حضرت الوهیت سرفراز باشید و قلمتان همیشه در نگارش.
زندگانی امام سجاد
ولادت
پدر و مادر امام سجاد (ع)
پدر بزرگوار امام سجاد (ع) حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) است، و مادر بزرگوارش
شهربانو است، شهربانو یکى از دختران یزد گرد سوم بود، و قبل از آنکه ایران بدست
مسلمانان فتح گردد شهربانو شبى در خواب دید، که پیامبر اسلام وارد ایوان و کاخ مداین
شد، و همراه امام حسین (ع) نزد او نشست و امام حسین (ع) را به او نشان داد، و فرمود:
اى دختر پادشان عجم من تو را نامزد حسین (ع) نمودم، سپس در شب بعد حضرت فاطمه
(س) را در عالم خواب دید، وارد ایوان کاخ شد و خطاب به شهربانو گفت: تو نامزد پسرمن
و عروس من هستى، و حضرت فاطمه (س) در همان وقت اسلام را بر او عرضه کرد و او
اسلام را پذیرفت، و سرانجام در زمان خلافت عمر سپاه اسلام پیروز شد، گروهى از بانوان
اسیر شدند، یکى از آنها شهربانو بود، مردم مدینه گروه گروه براى تماشاى شهربانو اجتماع
کرده بودند، ولى او بانویىعفیف و با شرم بود و چهره خود را پوشانده بود، و هنگامى که
شهربانو را بعنوان اسیر نزد عمر آوردند دختران مدینه براى تماشاى او سرک مىکشیدند،
هنگامى که وارد مسجد شد عمر به او نگریست او رخسارخود را پوشاند، و به فارسى گفت:
واى بر کسرى پادشاه ایران، و عمر که فارسى بلد نبود خیال کرد او را فحش مىدهد، ولى
حضرت على (ع) که در آنجا بودگفت:او به پادشاه ایران فحش مىدهد، و عمر دستور داد
او را به بیشترین مبلغ بفروشند، حضرت على (ع) به عمر گفت: اختیار انتخاب را به خودش
واگذار کن که هر مردى او به شوهرى برگزید، عمر رأى على (ع) را پذیرفت، شهربانو جلو
آمد و دستش را بر سر حسین (ع) نهاد، به این ترتیب امام حسین (ع) با شهربانو ازدواج کرد،
و پس از مدتى(1)امام سجاد (ع)در نیمه اول جمادی الاول به سال سی و هشت هجری(2) از او
چشم به جهان گشود.و مادر امام سجاد (ع) در همان آغاز تولد حضرت، بر اثر تب از دنیا رفت
و امام سجاد (ع) از همان آغاز بدست یکى از کنیزان امام حسین (ع) سپرده شد، و آن کنیز از امام
سجاد (ع) مانند یک مادر سرپرستى مى کرد
امام سجاد (ع) در دوران کودکى:
در دوران آغاز عمر امام سجاد تا ماجراى کربلا حدود 23 سال نسبتاً در آرامش بسر مىبرد، و در
پى تحصیل علم و فضیلت و نشر آن با اصحاب و یاران بود، و با علما و دانشمندان زیادى نشست
و برخاست داشت، و در کنار پدر و عمویش ماجراهاى معاویه و یزید را از نزدیک مشاهده مى کرد.
عبدالله مبارک مى گوید در یکى از سالها براى انجام حج به سوى مکه مىرفتم، در مسیر راه کودک هفت
سالهاى را دیدم که در کنار کاروانى بدون مرکب و توشه به طرف مکه حرکت مىکرد، به نزدش رفتم
و سلام کردم و گفتم: با همراهى چه کسى حرکت مىکنى، گفت: با یارى خدا، به نظرم آمد با شخصى
بزرگى روبرو شدهام، گفتم: پسرم توشه راه و مرکبت کجاست، گفت: توشهام تقوا و مرکبم دو پاهایم
مى باشد و قصدم مولایم خداست، گفتم: از کدام خاندان هستى، گفت: از خاندان عبد المطلب، گفتم: از
کدام طایفه، گفت: از بنى هاشم، گفتم: فرزند چه کسى هستى، گفت: علوى فاطمى هستم، سپس بعد از
مدتى آن کودک از نظرم ناپدید شد، تا اینکه به مکه رسیدیم، و پس از انجام اعمال حج به ابطح بازگشتم،
ناگاه در آنجا جمعى را به گرد هم دیدم، به پیش رفتم تا بنگرم چه کسى در میان آن جمع است، ناگاه آن
کودک را در آنجا دیدم، از حاضران پرسیدم:آن کودک کیست، شخصى گفت: او زین العابدین (ع) است،
و او هنگامى که وارد مسجد مى شد آن چنان از وقار و شکوه برخوردار بود که بینندگان را به خود جلب
مىکرد.عبدالله بن سلیمان مى گوید روزى با پدرم در مسجد النبى بودم، ناگاه شخصى شکوهمند که عمامه
سیاه بر سر داشت و دو طرف عمامهاش روى شانههایش افتاده بود وارد مسجد شد، از مردى که در نزدیکى
من بود پرسیدم: این آقا کیست، آن مرد جواب داد: از میان آنهمه افرادى که وارد مسجد مى شوند چرا تنها
از این آقا پرسیدى، عرض کردم: من در میان افراد هیچکس را مانند این آقا خوش قامت و با شکوه ندیدم
از این رو از او پرسیدم، او گفت: این آقا على بن حسین (ع) است.
ویزگی های اخلاقی او
یکی از بستگان امام سجاد (ع)در حضور جمعی به آن گرامی ناسزا گفت و رفت امام به حاضران فرمود:
گفتار او را شنیدید اکنون دوست دارم همراه من بیاید تا پاسخ مرا نیز بشنوید.گفتند:همراه شما می آییم و
چه خوب بودهمانوقت ما و شما پاسخش را می دادیم. امام به سوی خانه ناسزا گو رفت ودر راه این آیه
را که اوصاف عالی برخی از مومنان را شرح می دهد قرائت فرمود:
((...والکاظمین الغیظ والعارفین عن الناس والله یحب المحسنین))(3)...
و فرو خورندگان خشم ودر گذرندگان از مردم و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
همراهان که نخست گمان دیگری داشتند دریافتند که امام برای تلافی نمی رود.به در خانه که رسید گفت:
بهش بگین علی بن الحسین کارت داره مرد ناسزا گو که فکر می کرد امام برای تلافی آمده خود را آماده
ستیزه ساخت و بیرون آمد امام فرمود:برادرم تو چند دقیقه پیش نزد من آمدی و حرفهایی زدی اگر آنچه
گفتی در من هست از خدا می خواهم مرا بیامرزد...واگر آنها در من نیست از خدا می خواهم ترابیامرزد.
نرمش عظیم امام مرد را شرمنده ساخت پیش آمد و پیشانی امام را بوسیدوگفت:آنچه گفتم در شما نبود و
اعتراف می کنم که خود به آنچه گفتم سزاوار ترم(4)
امام مسلمانان را بیدار می کند
در میان بازماندگان فاجعه ی کربلا امام سجاد(ع)وحضرت زینب در بیدار ساختن مردم موثر بودند.ای
مردم ...من علی فرزند حسین بن علی بن ابیطالبم من فرزند آنم که اموالش را غارت کردند وخاندانش
را به اسارت به کوفه آوردندو...کلمات امام چون طوفانی مردم کوفه را بر آشوفت.فریاد زاری از گوشه
و کنار برخاست.کوفیان می گریستند ویکدیگر را ملامت میکردند که هلاک و بدبخت شده ایدوخود
نمیدانید(5)بدین ترتیب امام وجدانهای خفته را بر انگیخت وعظمت فاجعه را مجسم ساخت و کوفیان
را از جنایتشان آگاه کرد
امام در مسجد شام
خطبه امام زین العابدین (ع) در شام
در زمان اقامت اُسراى کربلا در "شام" روزى حضرت سجّاد (ع) از یزید خواست که خطبه نماز
جمعه را خود ایراد کند و یزید موافقت کرد؛ ولى وقتى روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگرى
دستور داد که به منبر برود و هر چه به زبانش مىآید در بدى امیر مؤمنان و امام حسین (ع) و خوبى
ابوبکر و عمر بگوید. پس از آنکه وى به منبر رفت و در این باره به ایراد سخن پرداخت، امام
زین العابدین (ع) از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود و یزید با وجود پشیمانى از و
عدهاى که به امام (ع) داده بود، پس از میانجیگرى پسرش "معاویه بن یزید بن معاویه" مجبور به
پذیرش شد و امام (ع) به منبر رفت و فرمود:ستایش خدا را که آغازى براى او نیست، جاودانهاى که
هرگز نابود نمىگردد، و اوّلى که نقطه آغازى براى اولیّت او، و آخرى که نقطه پایانى براى او وجود
ندارد، و بعد از نابودى مخلوقات پاینده است.شبها و روزها را مقدّر نمود، و سهم روزى خلق را میان
آنها تقسیم کرد. پس برتر (یا: پر خیر) باد خداوند که فرمانرواى (همه موجودات) و بسیار دانا است.
و خطبه را ادامه داد تا اینکه فرمود: خداوند متعال دانش، بردبارى، دلیرى، بخشندگى، دوستى در دل
مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خدا و جانشین او، و سرور شهیدان، و جعفر طیّار که در
بهشت در پرواز است، و دو سبط این امّت (دو نوه پیامبر اکرم (ص) امام حسن و امام حسین (ع)
و مهدى که "دجّال" را مىکشد، از ما است. اى مردم هر کس مرا مىشناسد که مىشناسد، هر کس
نمىشناسد من با ذکر حَسَب و نَسَب خود، خود را معرّفى مىکنم: من فرزند مکّه و منایم، من فرزند
زمزم و صفایم، من فرزند کسى هستم که رکن (حجر الاسود) را با اطراف عباى خود برداشت، من
فرزند کسى هستم که بهتر از همه بالاپوش و زیرپوش (لباس مخصوص حج) را به تن کرد، من
فرزند بهترین طواف و سعى کنندگان، من فرزند بهترین حج و (مناسک) به جا آورندگان هستم.من
فرزند کسى هستم که شبانه به سوى مسجد اقصى (به معراج) برده شد، من فرزند کسى هستم که
او را به سدرة المنتهى بردند، من فرزند کسى هستم که نزدیک حضرت حق گردید و نزدیکتر شد
تا اینکه فاصلهاش به طول دو کمان یا نزدیکتر شد، من فرزند کسى هستم که خداوند بزرگ آنچه
را که باید به او وحى نمود. من فرزند حسین کشته شده در کربلایم، من فرزند على مرتضایم، من
فرزند محمّد مصطفایم، من فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند سدرة المنتهایم،
من فرزند درخت طوبى هستم، من فرزند کسى هستم که به خون خود غلطید، من فرزند کسى هستم
که (حتّى) جنّیان و پریان در تاریکى بر او گریستند، من فرزند کسى هستم که پرندگان در آسمان بر
او نوحه سرایى کردند.هنگامى که سخن حضرت به اینجا رسید، مردم با گریستن و ناله ضجّه سر
دادند، و یزید -لعنت خداوند بر او- ترسید که آشوبى به پا شود، لذا به مؤذّن دستور داد که براى نماز
اذان بگوید. مؤذن ایستاد و گفت: "أللهُ أکْبَر، أللهُ أکْبَر" این جا بود که زین العابدین (ع) فرمود:" آرى،
خداوند بزرگتر، برتر، و والاتر و گرامىتر است از آنچه از آن بیم و هراس دارم و مىپرهیزم.
"وقتى مؤذّن گفت: "أشْهَدُ أنْ لَا إِلهَ إِلّا الله" امام (ع) فرمود: "آرى، با هر گواهى دهنده گواهى مىدهم
و از طرف هر انکار کننده مىگویم که معبود و پروردگارى جز او وجود ندارد." هنگامى که مؤذّن گفت:
"أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله" امام (ع) عمامه خود را از سر برداشت و به مؤذن فرمود: "به حق این محمد
(که اسم او را بردى) از تو مىخواهم که یک لحظه سکوت اختیار کنى. سپس رو به یزید نمود و فرمود:
"اى یزید! این رسول عزیز و گرامى جدّ من است یا جدّ تو؟اگر بگویى: جدّ توست، همه آگاهان مىدانند
که دروغ مىگویى؛ و اگر بگویى: جدّ من است، پس چرا پدر مرا از روى ظلم و ستم کشتى و اموال او
را به تاراج بردى و زنانش را اسیر گرفتى؟"حضرت این سخن را فرمود و سپس رو کرد به لباس خود و
آن را شکافت و سپس گریست و فرمود:"به خدا سوگند، کسى که در دنیا جدّ او رسول خدا باشد جز من نیست،
پس چرا این مرد پدر مرا از روى ظلم و ستم کشت و ما را مانند رومیان اسیر گرفت؟" سپس فرمود:
" اى یزید! آیا این کار را مىکنى و آنگاه مىگویى:محمد، رسول خدا است، و رو به قبله مىکنى؟! واى بر تو
از روز قیامت، آنجا که خصم و شاکى تو جدّ و پدرم خواهند بود."در این زمان یزید با فریاد به مؤذن گفت
که نماز را به پا دارد، و میان مردم سر و صدا و غوغاى عظیمى واقع شد، لذا برخى نماز گزاردند، و
برخى نماز نگزارده متفرّق شدند
صحیفه ی سجادیه
در میان دعا هایی که از پیشوایان گرامی ما به یادگار مانده (صحیفه ی سجادیه)از چهارمین امام همچون
آفتاب می درخشد.صحیفه ی سجادیه شامل 54 دعا است که در اینجا معنی دعای هشتم را می نویسم:
در پناه بردن به خدا از ناملایمات و اخلاق ناپسند و کارهای زشت(عنوان دعای هشتم)
بار خدایا به تو پناه می برم ازطغیان حرص و سرکشی خشم.وغلبه حسدوکمبود شکیباییوکمی قناعت
واز بدخویی و فشار شهوت وچیره شدن تعصب وپیروی هوس وسرپیچی از هدایت وخواب غفلت
وکوشیدن بیش از حاجات و برگزیدن باطل بر حق و پافشاری بر گناه و کوچک شمردن کناه و بزرگ
شمردن طاعت و رقابت وهمسری کردن با توانگران وخوار شمردن تهیدستان وبدرفتاری با زیر دستان
وناسپاسی به کسی که به ما نیکی کرده است واز آنکه ستمگری را کمک کنیمویا در یاری ستمدیده ای
کوتاهی نماییم و آنچه حق ما نیست بخواهیم ویا ندانسته درعلم دین چیزی بگوییم.وپناه می بریم بتو از
آنکه قصد خیانت به کسی داشته باشیم.ویا به کردار خود ببالیم وآرزوی دور و دراز نماییم و پناه می بریم
به تو از بدی باطن و از ناچیز شمردن گناه کوچک واز آنکه شیطان بر ما چیره گردد یا روزگار مارا به
بلا ها گرفتار سازد یا سلطانبه ما ستم کند.و پناه می بریم به تو از زیاده روی واسراف واز نداشتن روزی
به قدر کفایت وپناه می بریم به تواز شماتت دشمنان ونیاز به امثال واقران و زیستن در سختی و مردن
بدون آمادگی وبه طور ناگهانیوپناه می بریم به تو از حسرت بزرگ ومصیبت عظیم و بدترین بد بختی
وبدی عاقبت و محرومیتاز پاداش نیک و گرفتاری به عذاب پروردگارا بر محمد وآلش درود فرست
و من و همه ی مردان و زنان با ایمان را بر رحمت خودت از همه این بدیها در پناه گیر.
یا ارحم الراحمین.
رساله ی حقوق
یکی دیگر از آثار پر ارجی که از امام سجاد(ع)به جای مانده (رساله ی حقوق)است که در کتابهای
کهن دانشمندان شیعه از آن یاد شده و همه ی آن در کتاب (تحف العقول)ونیز کوتاه شده آن در کتابهای
(من لا یحضره الفقیه)و(خصال)و(امالی)نقل شده است .چند تا از این حقوق را می نویسیم:
---------------------
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق خدا»
و اما حق بزرگ خدا بر تو این است که او را بندگى کنى و هیچ چیز و هیچکس را انباز او نسازى،
پس هر گاه این کار را مخلصانه انجام دادى، خداوند بر خود فرض مىکند که امر
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق نماز»
و حق نماز آن است که بدانى، آن هجرتى است به سوى خداى عزوجل، و تو در حال نماز، در مقابل
خداى گرانقدرو شکوهمند ایستادهاى. هنگامى که این را دانستى، در جایگاه بنده خوار کوچک مشتاق
نگران امیدوار ترسان امیدوار بیچارهاى قرار مىگیرى که، آن کسى را که در برابرش ایستادهاى
بزرگ دانسته و با آرامش و هیبت، عظمت مقامش را پاس مىدارى، و با قلبت به نماز روى آورده،
آن را با تمام حد و مرزها و حق هاى لازم برپا مىدارى دنیا و آخرتت را کفایت کند.
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق مادر»
و حق مادرت این است که بدانى: او بگونهاى تو را حمل کرده است که هیچکس کس دیگر را حمل
نمىکند، و از میوه قلبش بگونهاى تو را تغذیه کرده است، که هیچکس چنین لطفى به کس دیگر نمىکند،
و او تو را با تمام وجود و سراسر اندامش حفظ و نگاهبانى کرده، و باکى نداشته است که خود گرسنه باشد
و تو را سیر کند، و خود تشنه بماند و تو را سیراب سازد، و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، و خود در
معرض تابش شدید آفتاب قرار گیرد، ولى براى تو سایهاى از محبت ایجاد کند، و خود رنج بیدارى کشد
ولى آسایش تو را فراهم سازد، و از سرما و گرما حفظت کند، تا تو از آن او باشى، پس هر آینه تو، توان
سپاسگزارى او را ندارى مگر به کمک خدا و مددرسانى او
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق پدر»
و اما حق پدرت این است که بدانى: او منشأ و ریشه وجود تو است، و اگر او نبود تو نبودى، پس هر گاه
در خود چیزى دیدى که خودپسندى و اعجاب تو را بر مىانگیزد، بدان که اصل و ریشه این نعمت پدرت
مىباشد، پس خدا را ستایش کن و او را بر این نعمت سپاسگزار باش. «و هیچ قدرت و توانى جز در
پناه خدا وجود ندارد.
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق کوچکتر»
و حق کوچکتر (از لحاظ سنى) دلسوزى براى او در امر آموزش، و بخشش او، و پوشیدن عیب هایش و
مدارا با وى و کمک کردن به اوست
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق بزرگتر»
و حق بزرگتر (از لحاظ سنى) این است که: او را بخاطر سنش احترام کرده، و بخاطر سبقت او بر تو در
اسلام، او را بزرگ شمارى، و در مقام خصومت و جدل مقابله با او را رها کنى، و در هیچ مسیرى بر او
سبقت و تقدم نجوئى، و با او لجاجت نورزى، و اگر او اقدام به لجاجت با تو کرد، او را تحمل کرده، و بخاطر
حق سبقت در اسلام و احترام آن، او را عزیز و گرامى دارى
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق کسى که تو را براى...»
و حق کسى که تو را براى رضاى خدا خشنود کند، این است که: ابتدا خدا را شکر کنی و بعد از او تشکر کنی.
«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق برادر»
و اما حق برادرت این است که بدانى: او دست، و ارزش و عظمت، و نیرومندى تو است، او را بعنوان سلاحى
در نافرمانى خدا بکار مگیر، و از او بشکل ابزارى براى ظلم به آفریدگان خدا سود مجوى، و یارى او را بر
دشمنش و دلسوزى و پند و اندرز به او را رها نکن، پس اگر مطیع خداوند بود که با او چنین روشى داشته باش،
و الاّ باید خداوند برایت گرامىتر باشد، (و هیچ نیرو و قدرتى جز به عنایت خداوند وجود ندارد خداى را ستایش
کرده و از او تشکر کنی . (6)
بارالها! مادام که عمر من در طاعت تو صرف گردد مرا زنده بدار و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود پیش از
آنکه گرفتار خشم و غضب تو گردم جانم را بستان امام سجاد(ع)
میلاد امام سجاد بر تمامی مسلمانان مبارک باد
1_زندگانی امام سجاد(ع)
2_مسارالشیعه شیخ مفید ص 34
3_سوره آل عمران آیه ی 134
4_ارشاد شیخ مفید ص240
5_احتجاج طبرسی ص 166
6_رساله حقوق امام سجاد (ع)
از حسن نظر شما متشکریم